سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشاوره

مدارس، بیمارستان ها، دانشگاه ها، دادگاه ها، کلانترى ها، کارخانه ها، زندان ها، شهردارى ها، مؤسسات خیریه، ادارات دولتى و غیردولتى مراکز نیروى انتظامى و...
شاید لیست بلند بالاى فوق خسته کننده به نظر برسد، اما این فهرست حکایت از مراکز و مؤسساتى دارد که حضور مددکار اجتماعى در آنها مى تواند کمک بیشترى براى حل مشکلات مراجعان و کسانى که در این مراکز رفت و آمد مى کنند، باشد. این که در کدام یک از این مراکز مددکار اجتماعى حضور دارد و در چند درصد آنها واحدى به نام مددکارى فعالیت مى کند، البته موضوعى قابل تأمل و بحث است. اما در جامعه اى که شناخت از مددکارى اجتماعى فقط در حد گرفتن تخفیف براى بیماران نیازمند در بیمارستان ها و مراکز درمانى، خلاصه شده است. حضور مددکار اجتماعى در مراکزى که از آنها یاد شد، فقط یک آرمان است. آرمانى که مى توان آن را در سر داشت؛ تا تلاش ها در این زمینه چه حاصلى به بار دهد؟!
قصه از کجا شروع شد
براى اولین بار آموزشگاه عالى خدمات اجتماعى که در سال ۱۳۳۷ تشکیل شد به صورت علمى اقدام به تربیت و تأمین نیروى انسانى لازم براى سازمان هاى خدمات اجتماعى کرد. از آن زمان تاکنون ۴۶ سال مى گذرد و در بیش از شش دانشگاه و واحدهاى متعدد دانشگاه آزاد، مددکاران اجتماعى تربیت مى شوند. اما همچنان بسیارى از مسؤولان با رشته مددکارى اجتماعى آشنایى ندارند. بسیارى از سازمان ها نیاز به مددکار اجتماعى را احساس نمى کنند یا بودجه لازم براى جذب مددکار ندارند و بسیارى از مردم نیز به سختى حاضر به پذیرش شخص دیگرى در حکم مددکار براى رفع مشکلاتشان هستند.
قدمت مددکارى فقط به تاریخ صدساله اش در غرب و نصف این زمان در ایران ختم نمى شود، محترم رمضانلو مدرس دانشگاه و مددکار اجتماعى بر این باور است که: «مددکارى و حمایت از نیازمندان عمرى به قدمت آفرینش دارد و به عبارتى با انسان زاده شده است.»
اما با وقوع انقلاب صنعتى ضرورت آن بیش از گذشته احساس شد: «با پیشرفت علوم که تحولات عظیمى در جهان و شرایط زیستى انسان پدید آمد، سادگى، روانى و قناعت از زندگى انسان رخت بربست و دیگر آن همیارى و حمایت هاى فکرى سنتى و محدود پاسخگوى نیازمندى هاى پیچیده نبود. پدید آمدن چنین تحولاتى سبب شد توجه به رفاه اجتماعى به مسؤولیت دولت ها و اندیشمندان تبدیل شود و به تبع آن لازم بود تخصص و حرفه اى به وجود بیاید تا پلى باشد بین انسان و دستیابى به خدمات مورد نیازش. دانش آموختگان رشته خدمات اجمتاعى با عنوان مددکار اجتماعى تبلور یعنى همین نیاز هستند. متأسفانه در کشور ما این حرفه یا تخصص که تحقق بخش خدمات اجتماعى است، کمتر شناخته شده و مورد استفاده و بهره بردارى قرار مى گیرد.»
باید از این گذر گذشت
هیچ انسانى نیست که در زندگى با مشکلات مختلف روبرو نشده بود، قاعده زندگى این است که نباید مقابل مشکلات توقف کرد. باید براى گذر از آنها چاره اى اندیشید. راه حل هایى که با توجه به نوع و ماهیت این مشکلات متفاوتند. برخى مسائل به دست خود فرد و بعضى دیگر با مشاوره و کمک دیگران مثل اطرافیان و نزدیکان حل مى شود. اما گاهى این مشکلات به گونه اى است که براى رفع آنها باید به افراد متخصص مراجعه کرد. مشکل مراجعه کنندگان به واحدهاى مددکارى اجتماعى اغلب از این نوع است. انسان هایى که براى حل مسائل پیش رویشان فراتر از همت خود و یارى اطرافیان نیازمند توصیه هاى علمى و تخصصى افرادى اند که دانش این کار را آموخته اند و از مهارت کافى برخوردارند. سیدحسن موسوى مدرس دانشگاه و مددکار اجتماعى مى گوید: «شنیدن درد و حرف کسانى که به هیچ کس مشکل خود را نگفته اند، دل آدم را به درد مى آورد. ما با آبروى مردم سر و کار داریم، فرد غیرمتخصص نمى تواند در این حوزه کار کند. به ویژه که روز به روز با آسیب هاى اجتماعى مختلفى مثل طلاق، فرار، اعتیاد روبروییم و براى پیشگیرى، مقابله و رفع این قبیل مشکلات احتیاج به افراد متخصص، تحصیلکرده در این زمینه و متعهد داریم.»
به تازگى مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعى سازمان بهزیستى کشور از دریافت ۱۰ هزار ردیف استخدامى مددکاران در سال جارى خبر داده است. تشکیل کلینیک هاى مددکارى براى ارائه خدمات مشاوره اى و مداخله اى با مجوز سازمان بهزیستى و توسط دانش آموختگان مددکارى اجتماعى مى تواند منجر به عمومى شدن استفاده ازخدمات مددکاران اجتماعى شود. این کار به ایجاد فرصت هاى شغلى براى مددکاران نیز کمک مى کند. محترم رمضانلو کارشناس ارشد مددکارى اجتماعى و عضو هیأت علمى دانشگاه معتقد است: «بیکارى یکى از مشکلات اساسى است که مددکاران اجتماعى با آن روبرویند. چرا که هنوز شناخت و آگاهى کامل از کاربرد این رشته تخصصى مهم و ضرورى زمان براى حتى مسؤولان و دست اندرکاران جامعه هم حاصل نشده است.»
مددکار اجتماعى کار مشاوره و کمک به افراد در زمینه مسائل اجتماعى، خانوادگى، فرهنگى را انجام مى دهد و براى این کار آنها هم باید خود را به رسمیت بشناسند وبه تواناییهایشان اعتماد داشته باشند و هم جامعه باید منابع وامکانات کافى را برایشان فراهم کند.»
اگر مدد کار نیستیم، پس چه هستیم؟!
«... چند سالى است بحث جدایى مددکارى و خدمات اجتماعى توسط برخى استادان دانشگاه علوم بهزیستى وتوانبخشى وگروه علوم پایه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى مطرح شده که طرح آن مشکلات زیادى را براى فارغ التحصیلان گرایش خدمات اجتماعى هم درزمینه ادامه تحصیل درمقطع کارشناسى ارشد وهم درزمینه استخدام در پست مددکارى اجتماعى فراهم کرده است. درحالى که همه کسانى که با سابقه مددکارى درکشور آشنا هستند به خوبى مى دانند طرح مسأله فوق فقط « بازى با لفظ» است.چرا که بعد از انقلاب تمام پست هاى مددکارى اجتماعى به فارغ التحصیلان گرایش خدمات اجتماعى اختصاص داشت و گذاشتن طرح خدمت نیروى انسانى براى آنها به خاطر این بود که مددکار اجتماعى هستند.»
اینها بخشى از نامه اى است که سید حسن موسوى مدرس دانشگاه و مددکار اجتماعى خطاب به « پیشکسوتان ، استادان این حرفه مقدس (مددکارى اجتماعى) و رؤساى دانشگاهها، وسازمانهاى رفاهى وحمایتى» نوشته است.
تغییر نام رشته مددکارى ازخدمات اجتماعى که با مصوبه اى درسال ۷۶ ابتدا در دانشگاه علوم بهزیستى انجام شده مشکلات بسیارى براى آن دسته اى که درمقطع کارشناسى دررشته خدمات اجتماعى دانش آموخته شده بودند، ایجاد کرد. به این ترتیب آنها نه اجازه داشتند درمقاطع بالاتر از کارشناسى دررشته مددکارى اجتماعى ادامه تحصیل دهند ونه دیگر مددکار شناخته مى شدند که بخواهند در مؤسسات و مراکز مختلف مشغول به کار شوند.
محمد جواد قائد محمدى مدرس دانشگاه آزاد اسلامى واحد رودهن مى گوید: « ما انتظار داشتیم دانشگاه علوم بهزیستى با سایر دانشگاهها هماهنگ باشد، اما با ارائه واجراى این طرح عملاً دیوارى میان دانش آموختگان دانشگاه بهزیستى و دیگر دانشگاه ها کشیدند. اگر هماهنگى میان این دانشگاه ها درتربیت مددکار اجتماعى صرف نظر از قراردادن عنوان مددکارى اجتماعى یا خدمات اجتماعى براى این رشته بوجود مى آمد، مى توانستیم به جا انداختن مددکارى اجتماعى براى حمایت از افراد نیازمند کمک بیشترى کرده وضمانت اجرایى هم داشته باشیم تا سازمانها ومراکز دیگر براى نظر و حکم مددکار اجتماعى ارزش واهمیت قایل باشند. اما چند سال قبل که دانشگاه علوم بهزیستى رشته اى تأسیس کرد به نام مددکارى اجتماعى، نه فقط با سایر دانشگاه ها همگام نشد، بلکه این وسط مددکارى وخدمات اجتماعى را جدا کردند و مانعى براى استخدام فارغ التحصیلان خدمات اجتماعى در نهادها ومؤسسات اجتماعى وحمایتى بوجود آوردند. ضمن این که دررشته مددکارى اجتماعى همان سرفصل هایى تدریس مى شود که در رشته خدمات اجتماعى ارائه مى شود. البته دانشگاه بهزیستى اسم این کار را احیاى مددکارى گذاشت . اگر واقعاً هدف این است؛ یک نظام هماهنگ براساس سرفصل هاى مشترک براى هر دو رشته خدمات ومددکارى باید بوجود مى آمد، اما اگر هدف پست گرایى و قدرت ومقام طلبى است که حرفى نیست.
به نظر مى رسد دراجراى این برنامه دانشگاه بهزیستى بیش از همه به منافع عده محدودى از پرسنل و فارغ التحصیلان خود فکر کرده است. درحال حاضر سؤال ودغدغه بسیارى از دانشجویان رشته خدمات اجتماعى که صرفاً با انگیزه مددکارى اجتماعى این رشته را انتخاب کرده اند این است که اگر مددکار اجتماعى نیستیم، پس چه هستیم؟!»
به تازگى سازمان مدیریت وبرنامه ریزى، عنوان رشته خدمات اجتماعى را نیز درردیف استخدامى مددکاران اجتماعى قرارداده است. بنابراین دانش آموختگان رشته خدمات اجتماعى نیز مى توانند به عنوان مددکار اجتماعى به استخدام مؤسسات و سازمانهاى مختلف درآیند.
اما سردرگمى دانشجویان ودانش آموختگان رشته خدمات اجتماعى هنوز ادامه دارد. درحالى که استادان براى برطرف کردن وتردید دانشجویان به آنها اطمینان مى دهند مى توانند با مدرک کارشناسى خدمات اجتماعى به عنوان مددکار مشغول به کار شوند یا درمقطع کارشناسى ارشد رشته مددکارى اجتماعى ادامه تحصیل دهند، دانشگاه علوم بهزیستى برنظر خود که « محروم کردن کارشناسان خدمات اجتماعى براى ادامه تحصیل درمقطع کارشناسى ارشد مصر است.»
درحال حاضر بسیارى از مددکاران اجتماعى درمشاغلى غیر از تخصص خود مشغول به کارند. کلینیک هاى مددکارى به دلیل عدم مراجعه تعطیل مى شوند . اختلاف نظر وتنش میان دست اندرکاران رشته مددکارى اجتماعى وخدمات اجتماعى موجى از اضطراب ونگرانى براى دانش آموختگان این رشته ها بوجود مى آورد و اینها همه درحالى است که از مددکاران اجتماعى این انتظار مى رود با مهار مشکلات خود، یارى رسان افراد نیازمند جامعه باشند.